اي شکر شگرفي در گفتگوي معني

شاعر : سنايي غزنوي

گر لب شفات آرد آخر بديد بايداي شکر شگرفي در گفتگوي معني
چون شکري بخوردي زهري چشيد بايدهر چند دير ماني آخر برفت بايد
ياري چه ديده‌اي تو زين پس چه ديد بايدبفروخته خريدي آورده را ببردي
چون شمع اگر بگريي حلقت بريد بايدچون لاله گر بخندي عمرت کرانه جويد
وين قفل رنج ما را امشب کليد بايداي يار بي تکلف ما را نبيد بايد
وين خرقه‌هاي دعوي بر هم دريد بايدجام و سماع و شاهد حاضر شدند باري
زنار جاحدي را از جان خريد بايدايمان و زاهدي را بر هم شکست بايد
وز زلف آن ستمگر ما را گزيد بايداز روي آن صنوبر ما را چراغ بايد
آمد مراد حاصل اکنون مريد بايدجامي بهاي جاني بستان ز دست دلبر
پايي بکوفت بايد بيتي شنيد بايدچون مطربان خوشدل گشتند جمله حاضر
زيرا صبوح ما را «هل من مزيد» بايداي ساقي سمنبر در ده تو باده‌ي تر
رنج و عناي مستان اکنون کشيد بايداز باده‌ي تو مستند اي دوست اين عزيزان
اين هر دو عيد امروز خوشتر ز عيد بايدسالي برفت ناگه روزي دو عيد ديدم
چون در سراي همت مي‌آرميد بايداز بوستان رحمت حالي کرانه جوييد
در گردن اشارت معني گزيد بايداز گفتن عبارت گر عبرتي نگيري
چون وقت کوچ آمد نايي دميد بايدتا در مکان امني خر پشته زن فرود آي
اينجا گل رياست مي‌پژمريد بايدگر بايدت که بويي آنجا گل عنايت